دست نوشته های خودم (کودکان دوره گرد)
سلام خدمت همه دوستان
امروز یک صحنه تو خیابون دیدم حسابی من تو فکر برد
خواستم کاری کنم اما ...
ولی تونستم این شعر رو پیدا کنم و تقدیم کنم به همه کودکانی که در کودکی بزرگی را تجربه میکنند.
به امید روزهای خوب برای آنها...
کودکان دوره گرد
ای خيابان خواب ها ؛اندکی آهسته تر زاری کنيد
گريه هاتان خواب اين مردان خميازه کش بی دردرا آشفته کرد !
اندکی آرام تر آن اشک ها را روی دامن های خود جاری کنيد.
کودکان دوره گرد
دستهاتان پُر ز پوچ ،جای جايش جای پينه، جای زخم
در هوايی خشک و سرد،قلب هاتان پر ز مهر،
چشم هاتان پر ز اشک داغ و گرم.
کودکان دوره گرد
صحبتی بايد کنيدبا همين مردم که هست
دست هاشان رنگ رنگ و خالی از پينه ولی،قلبشان رنجور و سرد.
کودکان بی پناه
گرمی دستانتان آرام بخش کوچه های سرد ماست
گاه گاهی دسته گلهای شما،آشتی بخش نزاع و قهر ماست.
کودکان دوره گرد
دست هاتان پر ز گل های سپيد و سرخ و زرد
اندکی آهسته تر زاری کنيد.
برچسب ها : ,